آیه 70 سوره یس

از دانشنامه‌ی اسلامی

لِيُنْذِرَ مَنْ كَانَ حَيًّا وَيَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكَافِرِينَ

[36–70] (مشاهده آیه در سوره)


<<69 آیه 70 سوره یس 71>>
سوره :سوره یس (36)
جزء :23
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

تا هر که را زنده‌دل است (به آیاتش پند دهد و از خدا و قیامت) بترساند و بر کافران (نیز به اتمام حجت) وعده عذاب حتم و لازم گردد.

تا کسانی را که [به عقل و هوش و استعداد] زنده اند هشدار دهد، و فرمان عذاب بر کافران محقق و ثابت شود.

تا هر كه را [دلى‌] زنده است بيم دهد، و گفتار [خدا] در باره كافران محقق گردد.

تا مؤمنان را بيم دهد و سخن حق بر كافران ثابت شود.

تا افرادی را که زنده‌اند بیم دهد (و بر کافران اتمام حجّت شود) و فرمان عذاب بر آنان مسلّم گردد!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

so that anyone who is alive may be warned, and that the word may come due against the faithless.

That it may warn him who would have life, and (that) the word may prove true against the unbelievers.

To warn whosoever liveth, and that the word may be fulfilled against the disbelievers.

That it may give admonition to any (who are) alive, and that the charge may be proved against those who reject (Truth).

معانی کلمات آیه

«حَیّاً»: مراد زنده معنوی است که شخص عاقل و اندیشمند و بیدار دل است . «یَحِقَّ»: واجب شود. مسلّم گردد. «الْقَوْلُ»: فرمان عذاب. عذاب.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرِينَ «70»

(اين قرآن براى آن است كه) تا هر كس زنده (دل) است، هشدارش دهد و (حجّت را بر كافران تمام كند) و گفتار خدا درباره آنان محقّق گردد.

نکته ها

حيات چند نوع است:

1. حيات نباتى. «يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» «1» خداوند زمين را (با روياندن گياهان) زنده‌

«1». روم، 19.

جلد 7 - صفحه 557

مى‌كند.

2. حيات حيوانى. «كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ» «1» شما مرده بوديد پس او شما را زنده كرد.

3. حيات فكرى. «دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ» «2» پيامبر شما را به چيزى دعوت مى‌كند كه (دل‌هاى مرده) شما را زنده مى‌كند.

4. حيات اجتماعى. «وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ» «3» حيات (سياسى و اجتماعى شما كه در سايه امنيّت بدست مى‌آيد) در قصاص و انتقام به حقّ است.

5. حيات قلبى و روحى. «لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا» (آيه مورد بحث) قرآن افرادى را كه داراى دل‌هاى زنده و روح‌هاى پاك و آماده‌اند هشدار مى‌دهد.

آرى، مؤمنان انسان‌هاى زنده دل و برخوردار از حيات واقعى و معقول و كافران همچون مردگان محروم از حيات واقعى هستند.

بر اساس روايات، منظور از «حَيًّا» انسان عاقل است. «4»

مسئله قهر حتمى خداوند بر كافران كه در اين آيه با جمله‌ «يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرِينَ» آمده، در سوره‌ى زمر آيه‌ى 71 نيز مطرح است: «وَ لكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذابِ عَلَى الْكافِرِينَ»

هشدارهاى قرآن از سرچشمه علم الهى است. هشدارهاى قرآن متنوّع، معروف و حكيمانه است. هشدارهاى قرآن همراه با بشارت و شيوه‌هاى ابتكارى است. هشدارهاى قرآن همراه با نمونه‌هاى عينى در زمين و زمان است.

انذار دهنده در اين آيه، «لِيُنْذِرَ» هم مى‌تواند قرآن باشد، هم مى‌تواند پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله باشد كه در آيه قبل مطرح بود.

پیام ها

1- هشدارهاى قرآن، مايه‌ى تذكّر و تنبّه است. إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ ... لِيُنْذِرَ

2- نشانه‌ى زنده دلى، پذيرش هشدارهاى قرآن است. «لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا»

«1». بقره، 28.

«2». انفال، 24.

«3». بقره، 179.

«4». تفسير نورالثقلين.

جلد 7 - صفحه 558

3- هدايت پذيرى از قرآن، در انحصار قوم و نژاد خاصّى نيست. «لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا»

4- هدف از وحى و بعثت انبيا بيدارى و هوشيارى زنده دلان و اتمام حجت با مرده دلان است. «وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرِينَ»

5- در سنگدلان حتّى كلام خداوند اثر ندارد. «مَنْ كانَ حَيًّا»

6- كفّار و كسانى كه حقّ را نپذيرند مردگانى بيش نيستند. (در برابر «مَنْ كانَ حَيًّا»، «الْكافِرِينَ» آمده است.

7- وعده قهر الهى براى كافران، كلام قطعى خداست. «يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرِينَ (70)

لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا: تا بترساند پيغمبر به اين قرآن هر كه را باشد زنده، يعنى كسى كه مؤمن باشد، زيرا حيات ابدى به ايمان است و كافر حكم مرده را دارد به جهت عدم تأمل و تفكر در آيات ظاهره و حجج بينه بلكه كمتر از آن، زيرا مرده اگرچه منتفع نشود اما متضرر نمى‌گردد به خلاف كافر كه بدين منتفع نشود و به غير متضرر گردد، و تخصيص مؤمنان به انذار به جهت انتفاع ايشان است به آن، پس گوئيا قرآن ترساننده مؤمنان است نه غير ايشان؛ و از حضرت امير المؤمنين عليه السلام مروى است كه مراد حيات در اين مقام عقل است‌ «1»، يعنى قرآن ترساننده عاقل است كه عقلش مخمور و مغلوب هواى نفس نباشد و تفهم و تدبر بنمايد. وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ‌: و تا محقق گردد كلمه عذاب، عَلَى الْكافِرِينَ‌: بر ناگرويدگان كه قبول آن نكنند به سوء اختيار خود و به آن منتفع نشوند.

و چون كفار به ادله مذكور متنبه نشدند و قدم به صراط مستقيم نگذاشتند، لذا باز ادله توحيد را فرمايد:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَ فَلا يَعْقِلُونَ (68) وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِينٌ (69) لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرِينَ (70) أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِكُونَ (71) وَ ذَلَّلْناها لَهُمْ فَمِنْها رَكُوبُهُمْ وَ مِنْها يَأْكُلُونَ (72)

وَ لَهُمْ فِيها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ أَ فَلا يَشْكُرُونَ (73) وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ يُنْصَرُونَ (74) لا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَهُمْ وَ هُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ (75) فَلا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ (76)

ترجمه‌

و كسى كه عمر دراز ميدهيم او را نگونسار ميگردانيمش در آفرينش آيا پس در نمى‌يابند بعقل‌

و نياموختيم او را شعر و نسزد مر او را نيست آن مگر پندى و قرآنى واضح‌

تا بيم دهد كسيرا كه باشد زنده و ثابت شود گفتار عذاب بر كافران‌

آيا و نديدند كه ما آفريديم براى آنها از آنچه ساخت دستهاى ما چهارپايانى پس آنان انها را مالكانند

و رام گردانيديم آنها را براى آنان پس از آنها است سواريشان و از آنها ميخورند

و براى آنان در آنها بهره‌ها و

جلد 4 صفحه 417

آشاميدنيها است آيا پس شكر نميكنند

و گرفتند از غير خداوند خدايانى كه شايد آنها يارى كرده شوند

قدرت ندارند بر يارى كردن آنها و آنها براى آنخدايان سپاهى حاضر كرده شدگانند

پس نبايد اندوهگين سازد تو را سخنشان همانا ما ميدانيم آنچه را مخفى ميدارند و آنچه را آشكار ميكنند.

تفسير

خداوند متعال براى تنبّه كفّار بقدرت خود بر آنچه در آيات سابقه ذكر شد از كور نمودن و مسخ كردن آنها ميفرمايد و كسيكه ما عمر طولانى باو ميدهيم برميگردانيمش بتدريج بحال اوّل خود در ضعف جسم و قواء آن بطوريكه ديده آنها از كار مى‌افتد و شكل آنها تغيير ميكند و قادر بر حركت از جاى خودشان نميشوند و اين نمونه‌ئى است از محو چشم و مسخ و اقعاد و غيرها كه آنها در مردان سالخورده خود مشاهده مينمايند پس چگونه تعقّل نميكنند كه خدا قادر بر اين امور ميباشد و قمّى ره نقل فرموده كه قريش ميگفتند آنچه محمد ميگويد و نسبت بخدا ميدهد شعر است و خدا آنها را ردّ فرموده ميفرمايد پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم شعر نگفته هرگز و ظاهرا مراد از شعر كلامى است كه مبنى بر تخيّلات و تمويهات و تشبيهات مرغّبه و منفّره باشد بدون اصل مسلّم معقولى مثلا در تكذيب عسل گفته شود فضله حيوان و مهوّع انسان است و در توصيف شراب گويد ياقوتى رنگ مقوّى و مشهّى و امثال اينها خواه آن كلام منظوم باشد خواه نباشد ولى چون اين قبيل معانى غالبا در كلام منظوم وجود پيدا ميكند كلّيه كلام منظوم را شعر گفته‌اند و آن بدنام اكثريّت افراد خود شده ولى اگر شعر مبنى بر معانى محكمه و مواعظ حكيمانه يا مدح و قدح بجا باشد بسيار خوب است و بنابراين مراد از قول خداوند و ما علّمناه الشّعر تا آخر آيه آنستكه ما به پيغمبر خود كلاميكه مبنى بر وهميّات و خياليّات باشد ياد نداديم تا قرآن را مؤلّف از آنها نموده باشد و سزاوار نيست براى او كه مرشد كلّ و هادى سبل است كه چنين كلامى از او صادر شود نيست آنچه ما باو تعليم نموديم مگر موجب تذكّر و موعظه و ارشاد و كتاب آسمانى كه نامش قرآن يعنى لايق خواندن و عمل نمودن و مجموعه معانى حقّه حقيقيّه است و وصفش بيان كننده صلاح دنيا و آخرت بندگان است و اينكه گفته‌اند پيغمبر صلى اللّه عليه و اله شعر نميخواند و اگر احيانا بر زبانش جارى ميشد

جلد 4 صفحه 418

صورت آنرا تغيير ميداد كه از شعريّت خارج شود ظاهرا براى رفع توهّم شاعريّت نسبت بآنحضرت باشد و الّا ديوان اشعار امير المؤمنين عليه السّلام معروف و ترغيب پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله حسّان بن ثابت را بشعر كه فرمود هميشه اى حسّان مؤيّد باشى بروح القدس ماداميكه يارى كنى ما را بزبان خود مشهور است و غرض از نازل نمودن قرآن بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم آنستكه بترساند از عذاب خدا و روز جزا كسانيرا كه دلشان زنده است بروح ايمان و واجب شود كلمه عذاب باتمام حجّت بر كفّار كه مصرّند در انكار و در مجمع از امير المؤمنين نقل نموده كه حيّا را به عاقلا تفسير فرموده است و بعدا اشاره فرموده بقدرت و نعمت خود باين بيان كه آيا نديدند مردم كه ما بدست قدرت خود خلق نموديم براى آنها شتر و گاو و گوسفند را كه دست بشر در آفرينش آنها بهيچ وجه بكار نرفته و بحكم ما مالك و مسلّط و متصرّف واقعى در آن حيوانات آنانند كه ميتوانند آنها را بيع و شرى نمايند و ما مسخّر و رام نموديم آنها را براى آنان كه ميتوانند سوارشان شوند و بكشند و گوشت آنها را بخورند و همه قسم بهره‌بردارى از آنها نمايند از پوست و پشم و كرك آنها لباس و فرش تهيّه نمايند و از شيرشان بياشامند و نكته قابل توجه آنستكه بيشتر استفاده آنها از انعام در سوارى و باركشى چون از شتر است آنحيوان با قوّه و عظمت را چنان رام فرموده براى بشر كه طفلى مهار قطار آنها را گرفته و بخاطر خواه خود ميبرد و ميكشد آيا اين نعمتها قابل شكرگزارى و قدردانى نيست و تخصيص اين حيوانات بذكر ظاهرا براى كثرت منافع وجوديّه آنها در عالم خصوصا در عربستان باشد كه مورد نزول آيات الهى است و باو صف همه اينها مردم آن سامان قبل از اسلام غالبا مشرك بودند به اين معنى كه هر قبيله‌اى بتى براى خود اتّخاذ نموده بودند و عبادت مينمودند آنرا و مى‌گفتند اين براى تقرّب بخدا است و اميد داشتند كه آن بتها بتوانند حوائجشان را برآورند و شفاعت از آنها نمايند و عذاب خدا را از آنها دفع كنند و خدا ميفرمايد بتها كه نميتوانند بهيچ وجه يارى از آنها نمايند ولى آنها براى بتها لشگرى حاضر كرده شده‌اند كه در برابر آنها بخاك مى‌افتند و از آنها نگهدارى و دفاع ميكنند در دنيا و در آخرت در دنبال آنها بجهنّم ميروند چون خداوند فرموده آنها با آنچه ميپرستند جز خدا

جلد 4 صفحه 419

آتش‌گيرانه جهنّم ميباشند و معلوم است هر تابعى پيرو متبوع خود خواهد بود و نبايد پيغمبر اكرم از اقوال و عقايد آنها راجع بخدا و خودش ملول و محزون باشد چون خدا از باطن و ظاهر آنها كاملا آگاه و مطّلع است و آنها را بجزاى كردار و گفتار ناهنجار خودشان در دنيا و آخرت خواهد رسانيد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


لِيُنذِرَ مَن‌ كان‌َ حَيًّا وَ يَحِق‌َّ القَول‌ُ عَلَي‌ الكافِرِين‌َ (70)

نزول‌ قرآن‌ ‌براي‌ اينست‌ ‌که‌ انذار كند كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ زنده‌ ‌است‌ و حجت‌ تمام‌ شود و قول‌ ثابت‌ شود ‌بر‌ كساني‌ ‌که‌ كافر هستند ‌که‌ راه‌ عذر ‌بر‌ ‌آنها‌ بسته‌ شود.

لِيُنذِرَ مَن‌ كان‌َ حَيًّا مراد حيات‌ حيواني‌ و نباتي‌ و انساني‌ نيست‌ بلكه‌ حيات‌ ايمانيست‌ كساني‌ ‌که‌ قلب‌ ‌آنها‌ روشن‌ ‌است‌ و خاليست‌ ‌از‌ سياهي‌ و قساوت‌

جلد 15 - صفحه 105

و عناد و عصبيت‌ و كبر و نخوت‌ و حب‌ دنيا و مال‌ و رياست‌ و جاه‌ و طالب‌ حق‌ هستند و فرمايشات‌ قرآن‌ ‌را‌ ميپذيرند و قبول‌ ميكنند اينها ‌را‌ انذار ميكند ‌از‌ شرك‌ و كفر و ضلالت‌ و فسق‌ و فجور و معاصي‌ و مخالفت‌ و ‌از‌ همه اينها دوري‌ ميكنند و سعادت‌ پيدا ميكنند.

وَ يَحِق‌َّ القَول‌ُ عَلَي‌ الكافِرِين‌َ ‌که‌ فرداي‌ قيامت‌ نگويند ‌که‌ ميفرمايد وَ لَو أَنّا أَهلَكناهُم‌ بِعَذاب‌ٍ مِن‌ قَبلِه‌ِ لَقالُوا رَبَّنا لَو لا أَرسَلت‌َ إِلَينا رَسُولًا فَنَتَّبِع‌َ آياتِك‌َ مِن‌ قَبل‌ِ أَن‌ نَذِل‌َّ وَ نَخزي‌ طه‌ آيه 134 و ميفرمايد وَ ما كُنّا مُعَذِّبِين‌َ حَتّي‌ نَبعَث‌َ رَسُولًا اسراء آيه 17 و ‌غير‌ اينها ‌از‌ آيات‌ ‌پس‌ بايد حجت‌ تمام‌ شود و راه‌ عذر بسته‌ شود.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 70)- «هدف از آن این است که افرادی را که زنده‌اند انذار کند، و (بر کافران اتمام حجت شود) تا فرمان عذاب بر آنها مسلّم گردد» (لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکافِرِینَ).

آری! این آیات «ذکر» است و مایه یادآوری و وسیله بیداری، این آیات «قرآن مبین» است که حق را بدون هیچ گونه پرده پوشی با قاطعیت و صراحت بیان می‌کند، و به همین دلیل عامل بیداری و حیات و زندگی است.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع